زکريا(علیه السلام) فرزند برخيا(علیه السلام) و از نسل حضرت داود(علیه السلام) بود. او رياست خادمان بيت المقدّس را بر عهده داشت و مردم را به دين موسي(علیه السلام) دعوت ميکرد.
زکريا(علیه السلام) تمام عمرش را به عبـادت و راز و نياز با خداوند گذراند و از بهترين بندگان پروردگار به شمار مي آمد. يك صد و بيست سال از عمر آن حضرت ميگذشت و همسرش «عيشا» نود و هشت ساله بود ، امّا به توفيق الهي زمين گير و گوشه نشين نشده بودند. (بحارالانوار، ج 14، ص 202)
زكريّا(علیه السلام) فرزندي نداشت. هنگامي که مريم(علیه السلام) به دنيا آمد چون پدر خود را از دست داده بود ، زکريا(علیه السلام) سرپرستي و کفالت مريم(علیه السلام) را بر عهده گرفت (تفسير مجمع البيان، ج 1 و 2، ص 436)
هنگامي که مريم(علیه السلام) بزرگ شد و براي عبادت به معبد بيتالمقدّس آمد، او هر روز براي ديدار مريم(علیه السلام) به عبادتگاهي که مخصوص او بود، ميرفت. در آن جا ميوههاي تازهاي را نزد مريم(علیه السلام) مي ديد. (آل عمران: 37)
پاسخ مريم(علیه السلام) چنان زکريا(علیه السلام) را خوشحال و مشتـاق کـرد که او با وجود سالخوردگي خـود و همسرش از پروردگار مهربان درخواسـت نمود که به آنان نيز فرزندي پاک و آسماني مانند مريم(علیه السلام) عنايت فرمايد. (آل عمران: 38)
زکريا(علیه السلام) از آنجا که وارثي نداشـت تا وارث ودايع نبوت و حکمت او گردد و نسـل او ادامه يابد، در دل خود با خداوند به راز و نياز پرداخت: (مريم: 2 ـ 6)
خداوند مهربان بسيار زود درخواست بندهي خوب خود زکريا(علیه السلام) را اجابت فرمود، آن هنگام که در محراب عبادت، در برابر پروردگار ايستاده بود و دعا مي کرد، فرشتگان او را به فرزندي با نام يحيي(علیه السلام) بشارت دادند.
(آل عمران: 39)
خداوند با بخشش يحيي(علیه السلام) به زکريا(علیه السلام) فرمود: ما به تو پسري داديم که قبل از آن، همنامي براي او نيافريديم. (مريم: 7 ـ 9)
مژدهي خداوند به زکريا(علیه السلام) باعث شگفتي براي او و همسرش بود. چرا که همسرش زني نازا به شمار ميآمد و زکريا(علیه السلام) نيز ايام سالخوردگي خود راميگذراند. از اينرو به خداوند گفت: (آل عمران: 40)
زکريا(علیه السلام) از شدّت علاقـه به مژدهي خداونـد، نشانهاي از او درخواست کرد. خداوند هم سه روز، روزهي سکوت را به عنوان نشانه براي زکريا(علیه السلام) در بين مردم قـرار داد و فرمود: با ديگران جز با علامت و اشاره نخواهي توانست صحبت نمايي. (مريم: 10)
مژده فرزندار شدن او خوشحالي را به خانوادهي ايشان آورد.
امّا بنياسرائيل با پيروي از شايعههاي شيطانـي و ياوهگوييهاي هميشگي خود، زکريـا(علیه السلام) را آزرده خاطر ساختـه و با تهمتهاي ناروايي که به او نسبت دادند باعث شدند زکريا(علیه السلام) با کهولت سن و خاطري آزرده شهر را ترک کند و به يکي از باغهاي اطراف شهر پناه ببرد.
کافران و منافقان بنياسرائيل که با دسيسه دشمنان در پي کشتن زکريا(علیه السلام) بودند براي دستگيري او به آن باغ هجوم بردند.
زکريا(علیه السلام) براي فراز از دست دشمن در پشت درختي پناه گرفـت و به ارادهي الهي، آن درخت شکافتــه شد و زکريا(علیه السلام) را در درون خود جاي داد. ولي مقداري از لباس او از درخت بيرون ماند.
شيطان دشمنان حضرت زکريا(علیه السلام) را به آنجا راهنمايي کرد. قوم گمراه هنگامي که از حضور او در داخل تنهي درخت آگاه شدند ، با تبر و ارّه، درخت را به همراه آن حضرت، بريده و او را به شهادت رساندند. بدين گونه شهادت جانسوز پيامبر الهي در تاريخ ثبت شد.
پدر نامدار يحيي(علیه السلام) و پيامبر رحمت و مهرباني به خيل شهداي راه حق پيوست.