ظهر بود. مسلمانان وضو گرفتند و خود را براي نماز جماعت آماده كردند. يكي از ياران رسولخدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به همراه فرزند خردسالش براي نماز ظهر حضور داشت تا پس از نماز با فرزندش بازگردد. صفهاي نماز جماعت تشكيل شد و مسلمانان پشت سر رسولخدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به نماز ظهر ايستادند. هنگامي كه پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به ميانهي نماز رسيدند، ناگهان صداي گريهي آن كودك خردسال به هوا بلند شد كه يكسره اشك ميريخت و فرياد ميكشيد. با بلند شدن صداي گريهي كودك، رسولخدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نماز خويش را با شتاب و به كوتاهي خواند و آن را زود به پايان رسانيد. گروهي از مسلمانان كه از اين كار پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) شگفتزده شده بودند از رسولخدا(صلی الله علیه و آله و سلم) پرسيدند: «چرا شما دو ركعت آخر خود را به كوتاهي خوانديد و زود به پايان برديد؟» پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در جواب آنان فرمودند: «آيا شما بيتابي و گريهي بچّه را نشنيديد كه چگونه ناآرامي ميكرد؟»