مرد در حالي كه ناراحت و عصباني بود خدمت رسولخدا(صلی الله علیه و آله و سلم) رسيد و پس از سلام و اداي احترام، به پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) عرض كرد: «اي رسولخدا! من همسايهاي دارم كه هر روز من و خانوادهام را آزار ميدهد و مراعات همسايهاش را نميكند. با او چه كنم؟» پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «كمي صبر كن». پس از مدّتي باز هم آن مرد خدمت رسولخدا(صلی الله علیه و آله و سلم) رسيد و از همان همسايه شكايت كرد. پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «باز هم اندكي صبر كن». مدّتي گذشت. باز آن مرد به حضور رسولخدا(صلی الله علیه و آله و سلم) رسيد و عرض كرد: «اي رسولخدا! هنوز هم رفتار همسايهام خوب نشده و به آزار و اذيّت خويش ادامه ميدهد». آن گاه پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمود: «هنگامي كه مسلمانان به نماز جمعه ميروند اثاث منزلت را ميان راه بگذار و هر كس كه از تو علّت آن را پرسيد بگو: «به خاطر اذيّت و آزار همسايهام به چنين روزي افتادهام و ديگر طاقت ندارم به خانه باز گردم». آن مرد نيز به دستور پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) عمل كرد و اثاثيهي منزل را در ميان راه گذاشت. همسايهي مردم آزار كه صحنه را مشاهده كرد و سرزنش ديگر مسلمانان را نسبت به خودش شنيد نزد آن مرد آمد و گفت: «به خدا سوگند كه ديگر تو را آزار نخواهم داد، به خانهات بازگرد».