بيماري رسولخدا(صلی الله علیه و آله و سلم) شديد شده و ايشان به پايان زندگي شريف خويش نزديك ميشد. يگانه دختر پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، فاطمه(علیه السلام) وارد اطاق شد و در كنار بستر پيامبر نشست. رسولخدا(صلی الله علیه و آله و سلم) چشم گشود و با ديدن فاطمه(علیه السلام) لبخند زد. قطرههاي اشك از چشمان فاطمه(علیه السلام) روي دست مقدس پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ميچكيد.
رسولخدا(صلی الله علیه و آله و سلم) گفتند: فاطمه جان، چرا گريه ميكني؟
بانوي مينوي پاسخ داد: از آنچه پس از شما بر ما خواهد رفت – از بيوفايي مردم و فروگذار كردن حقّ ما اهلبيت و غصب خلافت – نگران و دلتنگ ميباشم!
پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) براي دلداري به او فرمود: « فاطمه جان، خداوند از ميان تمام بندگانش مرا كه پدر تو هستم براي پيامبري برگزيد و من محبوبترين بندگان در نزد او هستم. آنگاه همسر تو علي را جانشين من قرار داد و او بهترين اوصيا ميباشد. فرزندان دلبند تو حسن و حسين، فرزندان من – و باقيماندهي از من و وارثان من- هستند.
خداوند پيشواياني به تعداد نه نفر از فرزندان حسين قرار خواهد داد كه امينان خدا و معصوم خواهند بود.
اي فاطمه، مهدي كه جهان را پس از ظلم و ستم ، از عدل و نيكي پر ميسازد، نهمين فرزند پسر تو حسين ميباشد. هم اوست كه در زمان ظهورش عيسي – از آسمان فرود آمده و – پشت سرش نماز خوانده و به او اقتدا خواهد كرد.»
پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در فرمايش خود، سرنوشت قطعي جامعهي بشري و افق روشن آيندهي انسانيّت را براي آيندگان روشن فرمود.