شب از راه رسيده و تاريکي همه جا را فرا گرفته بود. آسمان پر ستاره بر بالاي شهر مکّه چشمنوازي ميکرد. ناگاه نوري از آسمان در كنار كعبـه ، خانهي خـدا فـرود آمـد.(مناقب بن شهر آشوب: ج 1، ص 228) آن هنگام پيامبر اكـرم, در خانهي خدا مشغول نماز بود.
خداوند براي حضرت محمد, وسيلهاي فرستاده بود تا آن گرامي را بعد از نماز از مسجدالحرام در سفري شبانه به بيتالمقدّس و از آنجا به آسمانها بالا ببرد.
در آن شـب مبارک کـه هيچ انساني مثل آن را نديـده و نخواهـد ديـد جبرائيل از سوي خداوند مأمـور شده بود تا با مرکبي نوراني به نام بُراق، پيامبر اسلام, را در اين سفر از مکه به بيتالمقدّس و از آنجا تا آسمانها همراهي کند. (اسراء: 1)
اين سفر شبانه نه فقط براي مردم آن زمـان ، بـا امکانات محدودشـان بلکـه براي هر کسـي در هـر زمـان و هـر موقعيتي ناممکن اسـت. چـون اين سفـر به ارادهي پروردگار و خارج از وسايل بشري انجام شد و به يقين يکـي از معجـزات بيشمـار پيامبـر گرامي اسلام, به شمار ميرود.
معراج نيز يکي از معجزات پيامبر, از ميان معجزات فراوان ايشان ميباشد. مانند حوادثي که پيش از تولّد آن حضرت به وقوع پيوست و يا اتفاقاتي که قبل و بعد از پيامبري آن گرامي رخ داد. مانند سخن گفتن حيوانات و شهـادت دادن آنها به رسالت و شفاء دادن مريضها توسط آن بزرگوار و يا معجزهي دو نيم کردن قرص ماه در آسمان که همهي مردم در آن زمان، شاهد آن بودند و قرآن به آن اشاره ميفرمايد. (قمر: 1)
حضرت محمد, هرگاه معجـزهاي آشکار ميساخت، کفّار آن را انکار ميکردند و آن را سحر و جادو ميخواندند.
در آن شب نيز معجزهاي ديگر رخ نمود. هنگاميکه رسولخدا, به آسمان رفت، نور وجود پيامبر گرامي اسلام, بر جايگاه ساکنان آسمانها پرتو افکند و تمامي انبياء گذشته به دور وجود آن گرامي حلقه زده و از نزديک به مشاهده و گفتگوي با آن حضرت پرداختند.
زمانيكه پيامبر اكرم, به بيتالمعمور در آسمان چهارم رسيد، هنگام نماز بود. جبرئيل به اجازهي خداوند اذان و اقامه گفت و حضرت محمد, جلو ايستاد و ملائكه و پيامبران گذشته پشت سر آن حضرت ايستاده و نماز خواندند. (اصول کافي، ج3، ص 302) جبرائيل پس از اتمام نماز در مدّت بسيار کوتاهي، رازهاي نهفته در آفرينش موجودات و آسمانها را براي آن حضرت آشکار ساخت. پيامبر اسلام, در اين سفر با فرشتگان الهي نيز ديدار نمود و از بهشت و جهنّم و درجات بهشتيان و دوزخيان بازديد کرد. فرستادهي خدا به اندازهاي بالا رفت که به سدرة المنتهي رسيد. (تفسير نمونه، ج 22، ص 497) (نجم: 1 ـ 18)
جاييکه ملائکهي خداونـد نيز نميتوانند از آن فراتر بروند. و جبرئيل هم، هنگاميکه به آنجا رسيد به پيامبر اکرم, عرض کرد: اگر من به اندازهي يک قدم بالاتر بروم، خواهم سوخت. (تفسير قمي، ج 2، ص 3 ـ اصول كافي، ج 8، ص 121 ـ تفسير طبرسي، ج 8، ص 5)
اين سفـر شبانهي شگفتانگيز همان رسيدن به مقامي بود كه هيچ موجودي نتوانسته و نخواهد توانست تا اين حد به ملکوت و مقام قرب الهي نزديك شود.
رسول خـدا, فرمـود: در آن سفـر شبانـه، هنگامـيکـه به آسمـان چهـارم رسيـدم در آنجـا قبّهاي ديـدم كـه تـا آن زمـان به ماننـد آن نديـده بـودم. آن قبّـه چهـار ركن و چهـار در، از جواهر سبز داشت.
از جبرئيل پرسيدم آن قبّه چيست كه در آسمان بهتر از آن نديدم؟
جبرائيل در جواب گفت: اي حبيب من! اين قبّه، صورت شهري است كه آن را «قم» مينامند كه بندگان مؤمن خداوند در اين شهر ساكن ميشوند و انتظار شفاعت تو را در قيامت دارند و بر آنها غم و اندوه و گرفتاريهاي زيادي وارد ميشود. (اختصاص، ص 101)
رسـول خـدا, فرمـود: در شب معـراج خداونـد به من و علـي پنـج فضيلـت داد، به من آگاهي همـه چيـز و به علـي همهي علـوم را داد. من را پيغمبـر و علي را وصّـي من قرار داد. به من كوثر بخشيـد و به علي سلسبيل داد. به من وحي كـرد و به علي الهـام نمود. من را به آسمـان برد و براي علـي درهاي آسمان را گشود كه او به سوي من نظر ميكرد و من به سوي او نظر ميكردم.
رسول خدا, در ادامهي ديدهها و شنيدههاي آن شب شگفتانگيز دربارهي مقام خود و امام علي(علیه السلام) اينچنين فرمودهاند: اوّلين سخني كه خداوند به من فرمـود، اين بود كه: اي محمد! به پايين نگاه كن و هنگاميكه من نگاه كردم، درهاي آسمان را به روي خود باز ديدم و علي را آنجا ديدم كه سر به سوي آسمان بلند كرده و به من نگاه ميكنـد. در آن هنگام علـي با من سخـن گفـت و من با علي. و پروردگار با من گفتگو ميكرد.
حضرت محمد, بخشي از گفتگوي خـود با خداوند در آن سفـر شبانه را اينگونه بيان مينمايند که خداوند فرمود: اي محمد! من علي را وصـي و وزير و خليفـه بعد از تو قـرار دادم اين موضـوع را اعلام كـن كـه اكنون او ميشنود، من در همانجا كه در محضر پروردگار بودم، آنچه خداوند فرمـود، آن را به علـي اعلام كردم و علي به من جواب داد كه قبول كردم و اطاعت مينمايم.
در اين هنگام خداوند به ملائكه امر فرمـود به علي سلام کنند و همهي ملائکه در همهي آسمانهـا به جانشيني علـي براي من، تبريک گفتنـد. هنگاميكه من به زمين آمدم، علي تمامي آنچه که اتفاق افتاده بود را براي من بازگو كرد، من دريافتم كه علي تمامي مراحل اين سفر را ديده است. (امالي شيخ طوسي، ص 105)